لعنت

در جواب شهرزاد جون که گفته بود چرا مسلمان نباشه؟

شهرزاد عزیز

 بسیاری از این مردم دین خود را همانطوری تحویل گرفته‌اند که پول رایج کشورشان را

چطور میتوان با یک گوسفند زندگی مشترک داشت؟

تنها چون مسلمان زاده است مسلمان میشود .

احتمالا اگر خمینی هم یهودی زاده بود به جای آیت الله العظمی خاخام بزرگ اورشلیم می‌شد.

یا اگر چهار قرن پیش به زور شمشیر یک قزلباش نبود الان همه ایران سنی بودند.

لعنت بر شستشوی مغزی، لعنت بر پول و شمشیر

پ ن: لطفا کسی کامنت نزاره که من تحقیق کردم و دین خودم رو انتخاب کردم که ...

 

کمونیست وار ( اقتباس )

با نظر به اینکه بنده عزم راسخی برای وجود یک دختر در زندگانیم دارم و باز با توجه به اینکه این در این موضوع نیاز به یک عدد جنس مخالف هست بنابراین از تمامی دوشیزه‌گان، بیوه‌گان و جنده‌گان محترم خواهش می‌شود مراتب ذیل را مورد عنایت قرار دهند.

 نخست این که من مرد هستم. فکر کنم این از همه چیز مهم تر است. یکصد و هشتاد و چهار سانتی متر ارتفاع دارم. از خانواده ای با اصل و نسب هستم. اگر در نظر شما زیبا نباشم هرگز زشت نخواهم بود. یکی از دندانهای آسیابم پر شده و در حال حاظر دارای گیسوانی حدود سی سانتی متر هستم. دماغی کوچک دارم اما گونه هایم (افسوس!) ورقلمبیده نیست. پدر اینجانب چند سالی است که عمرش را به شما بازدید کنندگان وبلاگ داده است. اما هم او و هم پدرش حاجی بازاری بودند و گذران عمر برای اینجانب آسان است. بر خلاف چخوف به هیچ چیز اعتقاد ندارم حتی خ.. . روزانه دوازده ساعت میخوابم. گاهی پر خور و گاهی هیچ میلی به غذا ندارم. آشنایان زیادی دارم. جملگی انسانهای خاصی هستند. شاعر محبوبم مهدی اخوان ثالث است. از شاملو و آل احمد هم بدمان می آید. عاشق‌پیشه‌ام و تا حدی حسود. نژاد پرست، میهن پرست، دوست پرست کمی ( به قول فرزاد کمی بیشتر از کمی ) هم خود پرستم. آینده روشنی دارم. روشن از لحاظ مادی، معنویش را نمیدانم.

 این بود مشخصات من، اما مشخصات دختر مورد جستجو:

 او باید زیر بیست و یک سال و بالای هفده سال باشد و مسلمان نباشد. چون مسلمانان از نظر من خرافاتی هستند. سایر دین ها هم باید شرایطی خاص را احراز کنند. اگر موهایش قهوه ای و سیاه نباشد بهتر است ولی چشمان او حتما باید زیبا باشد تاکید میکنم چشمانی زیبا. سفید و برنزه پذیرفته میشوند و سایرین رفوزه. او نباید درشت هیکل باشد ما ظریف می پسندیم. کم حرف نباشد و کمی پرجنب‌و‌جوش باشد. او باید باسلیقه و خوش‌پوش باشد و درک هنری داشته باشد و بتواند به آهنگهای من ابراز علاقه کند. او نباید هرگز جمله "مهم نیست" را به زبان بیاورد. نباید تنش را بخاراند و باید با تمام دوستان نزدیک من به گرمی برخورد کند. اسمش نباید فاطمه یا زینب یا هر اسم کثیف عربی دیگری باشد. اگر حرف "ش" در اسم او باشد خیلی عالیست.

پ ن: ما موهایمان را کوتاه کردیم. الان ده سانت هم نیست چه برسد به سی سانت.

س ن: این نوشته تنها اقتباسی از آمریکایی وار چخوف بود پس زیاد جدی نگیرید.

 

+۱۸

من جرات نگریستن به آنچه بر سر خود آورده‌ام را ندارم

شاید درک کنی، شاید

با تو سخن میگویم، تو باید مرا باور کنی

من صداقت را تا سر حد بیهودگی لمس کردم

اما پژواک آینه همیشه قابل پیش بینی نیست

و یک جمله به این چرندیات پایان میدهد

"نیوتن به آلت تناسلی والده محترمش خندید اگر هر عمل را عکس‌العملیست."

 

شرمنده

از همه دوستان بابت اینکه نتونستم بهشون سر بزنم معذرت میخوام

از همه اونایی که بدون انتظار سر میزنن متشکرم

به جرم خوشگلی

MF : این چه وضع ظاهره؟

من : مگه اشکال داره؟

MF : کارت شناسایی.

چند لحظه بعد، بعد از کمی تند صحبت کردن من

MF : بشین تو ماشین.

من : کجا؟

MF : مفاسد و امنیت اخلاقی.

بازو منو گرفت که سرش داد زدم:

دستتو بکش مرتیکه گفتی بشین، میشینم.

MF#2 : پدر مادرت چیزی بهت نمیگن؟

من : مگه چه مشکلی دارم که چیزی بگن ؟

بعد از کمی جر و بحث

MF : خیلی پر رویی

من : نظر لطفتونه !

بعد از چرخ زدن با مرسدس باحال، داخل کلانتری

MF#2 : اگه کل کل نمیکردی همونجا تموم بود.

من : اگه ظاهرمو تایید کردند همونجایی که سوارم کردی پیادم میکنی.

MF : گفتم که خیلی پر رویی.

MotherFucker ها رفتند و من هم هی این ور اون ور پاس میخوردم.

میخواستند با این کار منو بترسونن.

سرهنگ مادر ... : چرا موهاتو بلند کردی؟

من : مگه اشکال داره؟

س م ... : بله که اشکال داره!

من : مگه امام سوم تون موهاش بلند نبود ؟

س م ... : مگه تو امام حسینی ؟

من : حالا نه این که شما با موهای کوتاه امام هستی .

س م ... : خفه شو سوسول.

من ( زیر لب) : همراه شما

س م ... : دانشجویی؟

من : نه. پیش دانشگاهی میخونم.

س م ... : این چه جور لباسه؟

من : مگه چشه؟

س م ... : آستین کوتاهه

من : آخه مرد حسابی مگه آستین کوتاه اشکال داره.

س م ... : باید تعهد بدی.

من : اگه ندم چی میشه ؟

س م ... : بازداشتگاه. فردا هم دادگاه.

من : چیو باید تعهد بدم؟

س م ... : ظاهر آراسته اسلامی.

من (تو ذهنم) : piss on iissllaamm

من : لباس شاید ولی مو نه !

س م ... : عجب پر رویی هستی

بعد از 20 دقیقه علافی

س م ... : بیا اینجا رو امضا کن.

من : اول باید بخونم

س م ... : حرف اضافی نزن.

من بی اعتنا متن تعهد رو خوندم و امضا کردم

س م ... : میتونی بری.

من( تو ذهنم) : let me stay and watch ur f**king face

پ ن : چند تا دختر بی گناهو به جرم دوچرخه سواری گرفته بودند.

پ ن : از تمام دوستانی که جلوی کلانتری صف کشیده بودن تا با سند دوچرخه منو آزاد کنند متشکرم!

لا لا لای لای ل......

پرسپولیس قهرمان میشه

خدا میدونه که حقشه

به لطف یزدان و بچه ها

پرسپولیس قهرمان میشه

پرسپولیس قهرمان میشه

------------

خوشحالم. خیلی خیلی خوشحال

آه که اینطور

سررسید دفتر روز است نه شب
عشق سودای شبانه‌ست که دراز است و قلندر پیدا
جان به جان‌آفرین تسلیم نمی‌شود
بازگشت همه به سوی او نیست

 

دست به قنداق نمی‌رود
تفنگ غلاف می‌شود
جهان اصلا نمی‌چرخد، راه هم نمی‌رود
روز به شب نمی‌نشیند

 

بهرام گور از پله بالا نمی‌رود
آهو به دست هیچ‌کس آرام نیست
غزل در کوچه روانه نیست

 

معشوق همیشه پابرجاست
تکرار نمی‌شود همه چیز
شب وصل قبل از تولد نیست
عقل یک لاستیک فرسوده نیست، گیر کرده در گل و لای
مغز نیست یک مخابرات متروکه

آه که اینطور...

                                      " استاد محسن نامجو "

آدم میشویم

خب چند وقتیه که نمیدونم کی هستم.

یه لحظه ...  ببخشید رفتم یه لیوان آب بیارم این قرص های ضد عاشقی رو بخورم.

هه عاشقی.

بابا ما یه حرفی زدیم شما چرا باور کردید.

دو  سه ماهی بود که توهم زده بودم ولی الان وقتشه که تبدیل به یک مبارز انقلابی بشم

از فردا کت و شلوار می‌پوشیم.

از فردا به مشکلات اجتماعی خواهیم پرداخت.

از پاچه دختران این کشور تا به شاخص بورس گیر خواهیم داد.

 

از فردا نقش دیگری بازی خواهیم کرد.

فردا فیلم دیگریست...