احوال سینوسی ما

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد 

                                 چون بشد دلبر، با یار وفادار چه کرد! 

 

معشوقه قبلی و خیانتکارم به پاریس میرود، به درک.

حالم وخیم است، پنج کیلو لاغرتر شدم، به درک.  

این دفعه سیگار نمیکشم، سیگار می جوم، به درک.

فرزاد و ... از من خبری نمیگیرند، باز هم به درک.

دخترک لاغر دو بار به خاطرم خودکشی کرد، آن هم به درک. 

 

پ ن: دل آرامم بیست روز گذشت و ...

از شونه های گرم یار تا ریل سرد قطار

من از رگبار وحشتناک پاییز نمی ترسم 

از شبهای وحشتناک بی هیاهو، از روز های بیش از حد روشن هم نمی ترسم.

 

من از انتخاب دوباره احمدی نژاد، از نرخ تورم و بیکاری نمی ترسم 

از ریش سفید پدربزرگ ها هم نمی ترسم.

 

من از فریاد بی پایان سرنوشت نمی ترسم 

از چرخش نامعلوم زمین هم نمیترسم. 

  

من از هر چه نترسم

از تنها ماندن روحی خسته، ندانم کار و دمدمی مزاج بیشتر از هر چیز می ترسم. 

 

پ ن: اگه داداش و پدر بزرگم همین الان بمیرن اتفاق های شیرینی می افته. 

پ ن: یکی از بچه ها 5 روز پیش کلشو گذاشت رو ریل قطار. خودکشی مبارک!